مناظره حول نیاز به گسترش نسل

بسم الله الرحمن الرحیم

    با سلام

 

بسیار متشکرم از جناب آرمین عزیز که به سؤال بنده پاسخ دادند؛ لذا پاسخ ایشان رو به همراه پاسخ خودم در این پست قرار میدم؛ان شاء الله که ایشون هم به پاسخ خود ادامه بدن.

این مناظره هم اکنون حاوی 3 پرسش و پاسخ است...

 

 

> آرمین:با سلام.

 

واقعا رابطه ای بین مطلبی که راجب مادرها گذاشتین با موضوع وبلاگتون پیدا نمیکنم؟بله از نظر تکاملی ما جوری فرگشت یافته ایم که از جان فرزند های خودمون دفاع کنیم. (رجوع شود به نیاز به گسترش نسل)

ببینید فرگشت روی ضمیرناخودآگاه انسان کار میکنه.نه روی آگاهی فرد.آگاهی فرد تحت تاثیر فرهنگ و اجتماع هم میتونه شکل بگیره.

 

یک مثال میزنم.ما مرد ها از طریق انتخاب طبیعی دارای ضمیرناخودآگاهی شدیم که میل جنسی بالا داشته باشیم تا از این طریق فرزند زیاد از خودمون باقی بذاریم.وقتی یک فرد تحت تاثیر فرهنگ و آموزشش میره کشیش میشه و حق رابطه جنسی و بچه دار شدن رو از خودش میگیره...این به چه معناست؟به هر حال این فردی که کشیش شده باز هم فشار میل جنسی روش هست و با دیدن بعضی خانم ها تحریک میشه...باز هم ضمیرناخودآگاهش دوس داره رابطه جنسی داشته باشه و بچه دار بشه....اما خود شخص تحت تاثیر فرهنگش رفته کشیش شده....

 

این مثال شما هم همینطوره.ضمیر ناخودآگاه هرشخص چیزیه که اونو به سمت رابطه جنسی و بچه دار شدن سوق میده.ولی موضوعات فرهنگی و آموزشی باعث میشه شخص برده ژن هاش نباشه و به ندای درونی خودش که بهش دعوت ایجاد رابطه جنسی با افراد متعدد میکنه رو گوش نکنه.

 

برای آشنایی با فرگشت میتونید کتب اکولوژی و رفتارشناسی +روانشناسی تکاملی بخونید.

 

موفق باشین

___________________________________________________________________

> ایمان: سلام آقا آرمین، خوش اومدید. ممنونم از وقتی که برای پاسخ به سؤالات من میذارید. درباره ی بحث مادرها: مادرها، نمونه ای از آگاهی ذاتی انسان نسبت به وظیفه هستند: یک مادر می داند که باید از فرزندش مراقبت کند. از مادرهافراتر نیاز به غذا در انسان هاست. نیاز به غذا را هیچ انسانی نمی تواند کتمان کند و بگوید: من خلاف طبیعت خود(داروینیسم) به این نتیجه رسیده ام که غذا نخورم بهتر است. داروینیسم پاسخ بگوید: چرا نیاز به گسترش نسل در انسان که تا این حد با داروینیسم گره خورده است اینقدر تحت تأثیر ممتیک(حرف دیگران) است؟ به من پاسخ ندادید: آیا انسان های پولدار و مرفه، دارای در حد وسع فرزند هستند؟ چرا؟ 

___________________________________________________________________

> آرمین: متاسفانه باید بهتون شما هیچ درکی از فرگشت ندارین...

موفق باشین.

____________________________________________________________________

> ایمان: ببینید آقا آرمین، در فرگشت، سخن واحد اینجاست که در میان افراد با خصوصیات یکسان کسی نسلش باقی خواهد ماند و بر دیگران غلبه خواهد کرد که بتواند نسل خود را بهتر گسترش دهد و در هنگام غنا بیشترین زاد و ولد را ایجاد کند. شکی نیست که این سخن در صورت نبودن روح 100% صحیح است؛ اما تمام جوامع این اصل را دارند با گرایش به رفاه نقض می کنند. گرایش به رفاه، یعنی من به جای این که به دنبال کسب سلامت و سپس ایجاد فرزند بیشتر باشم، به این فکر می کنم که اگرچه با حقوق من می توان 10نفر را سیر کرد، اما من دو فرزند می آورم تا امکانات بیشتری داشته باشم.

    از نظر داروینیسم، گرایش به رفاه کاملا خلاف طبیعت است و عینا داوکینز در کتاب ژن خودخواه در فصل تنظیم خانواده این مطلب را اعلام کرده است.

    سؤال اساسی اینجاست که چرا اصلا داروینیسم باید اجازه بدهد انسان از دستور او سرپیچی کند؟ مگر فرگشت این قابلیت را ندارد که به انسان عطشی هوشمند در قبال تولید فرزند بدهد که طبق آن، هرگاه فرد از سلامت و میزان تغذیه ی بالایی برخوردار شد، مجبور باشد با تمام قوا به دنبال افزایش تعداد فرزند برود؟ قطعا کسانی که دچار چنین عطشی باشند، نسلشان جمعیت انسان ها را قبضه می کند و این پرسش، پاسخی ندارد جز این که "انسان تنها جسم نیست؛ او روح دارد و روح اختیار دارد. لذا فردی که از نظر ژنتیکی کاملا به دنبال گسترش نسل است، می تواند با اختیار ناشی از روح خود انتخاب کند که به دنبال گسترش نسل برود یا نه." همین کشیشی که در مثال شما بود، اگر روح نمی داشت و تنها ماشینی حاصل از فرگشت بود، به هیچ دلیلی نمی پذیرفت که همسر نداشته باشد. زیرا او مجبور بود نسل خود را با تمام قوا گسترش دهد. تأکید می کنم: فرگشت به جبر مطلق معتقد است و این همان نقطه ای ست که در این مثال باعث شکست فرگشت است. استدعا دارم وقتی پاسخ سخنان مرا ندارید، به بنده برچسب ضعف علم نزنید. متأسفانه احتمال دارد که بحث ما به پایان رسیده باشد؛ لذا بنده در اسرع وقت سؤال بعدی خود را مطرح خواهم کرد ان شاء الله.

____________________________________________________________________

>آرمین:با سلام و احترام.

خب اینکه مادر جون فرزندشو نجات میده یک فرآیند فرگشتی است.و بر میگرده به ضمیرناخودآگاه انسان که ما تو فرهنگ هم همین رو آموزش میدیم و باعث میشه هم ذات ناخودآگاه و هم آگاهی فرد راضی به همچین کاری باشن.

در مورد بعدی:

خیر....فرگشت به جبر معتقد نیست...!فرگشت روی ضمیر ناخودآگاه انسان کار میکنه و فقط میتونه روی ژن های ما که عامل ضمیرناخودآگاه ما هستن کار بکنه.

متاسفانه شما مدعی هستین که اینکه فرهنگ باعث فاصله گرفتن انسان از ذات ناخودآگاهش میشه یعنی انسان روح دارد و فرگشت نیافته است!!!!

در حالی که فرق هست میان ضمیرناخودآگاه و ذهن آموزش یافته...

من به سبب کمبود وقت نمیتونم به این وبلاگ بیام.ولی چون اطلاعاتتون کمه توصیه میکنم حتمن این کتاب هارو بخونید:

http://1.darwinday.ir/%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AA%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%84-%D9%88-%D8%B1%D9%81%D8%AA%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86/

http://1.darwinday.ir/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%AA%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%84%DB%8C-%D8%AF%DB%8C%D9%88%DB%8C%D8%AF%D8%A8/

http://1.darwinday.ir/%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%AA%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%84%DB%8C/

http://1.darwinday.ir/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%87%D9%88%D8%B3%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D8%B1%D8%AE/

موفق باشین!

همچنین دیدن سخنرانی زیبا,جذاب,شیرین از دنیل دنت هم توصیه میشه

____________________________________________________________________

>ایمان: خوب...دوستان؛ آقا آرمین که رفتن...هرچند که به خدا معتقد نیستن، ولی خدا به همراهشون باشه و راهنمایی شون کنه. اما پاسخ آخرین سخنان آقا آرمین:

    1. بنده محبت مادر به فرزند رو خارج از توان توجیه داروینیسم ندونستم؛ بلکه ضعف انگیزه ی گسترش نسل در انسان رو به عنوان مسئله مطرح کردم.

    2. فرگشت صد درصد به جبر مطلق معتقد است. از نظر استدلالی: در فرگشت همه چیز طبق علت و معلول است و هر علتش خود معلول است. جوهر روحی هم نیست که بگوییم خودش علت اعمال خودش باشد. راهی نیست جز این که بگوییم جبر است. از نظر روایی:

    کتاب تکامل و رفتار انسان تألیف جان کارترایت ترجمه ی بهزاد سروری صفحه ی 405:

جبرگرایی مفهوم دیگری است که فشار سهمگینی(بر اشاعه ی فرگشت) داشته است.ترس از جبرگرایی هم از دیدگاهی انسان مدار برمی خیزد. دیدگاهی مبنی بر آن که انسان ها بر بلندای جهان حیوانات ایستاده اند؛ بی همتا در خود آگاهی و مطمئن از قدرت اختیار و تفکر منطقی. با این حال باز هم باید خاطرنشان کرد که تمام علوم بر این اندیشه استوارند که معلول ها را علتی است. ترقی علم، از آغاز تا پایان، داستان پدیده های اسرار آمیزی است که به مسخ توضیح های علی(علت دار) آورده می شوند. دانشمندان اجتماعی، فمنیست ها و مارکسیست ها همگی بر این پندارند که حوادث و رفتارها تعیین شده اند: اتفاق بی جهت روی نمی دهد.

کتاب فوق، همین الآن در کیفم بود و از رویش مطالب رو نوشتم. داوکینز در کتاب ژن خودخواه هم به همین جبرگرایی اشاره می کنه و اثر افسرده کننده ی آن را شرح می ده.

نمیدونم باید چه رأیی داشته باشم! گمان می کنم آقا آرمین از کتمان کردن جبرگرایی فرگشت و طرح مشغله ی زیاد هدفشان پاک کردن صورت سؤال باشه چون جبرگرایی فرگشت یک امر بدیهی ست.

ضمنا، بنده در زمینه ی فرگشت مطالعه دارم و گمان نمی کنم اطلاعات من کم محسوب بشه.

    3. بنده ادعا نمی کنم که انسان فرگشت نیافته؛ بلکه ادعا می کنم فرگشت به تنهایی بر جسم انسان مسلط نیست و اگر بود، انسان نمی توانست علیه دستور صریح آن عمل کند.  فرهنگ که از آن صحبت می کنید خود از کجا نشئت گرفته؟ داوکینز در کتاب ژن خودخواه در بخش ممتیک به این پرسش می پردازه و از شیوع یک تفکر در میان انسان ها صحبت می کنه که باعث تغییر رفتار جوامع میشه. آیا هر فکری می تونه شیوع پیدا کنه؟ مثلا فکر من دیگر غذا نمی خورم...غذا چیز بدیست آیا می تونه شیوع پیدا کنه؟ نخیر چون با فطرت یعنی ژن مخالفه. گرسنگی فشاری برای انسان ایجاد می کنه که محاله این گزاره رو بپذیره. چرا یک شوق شدید در زمانی که انسان به رفاه می رسه برای دیدن تعدادی فرزند سر حال و خوش حال در انسان به تبلور نرسه؟ اگر این شوق در انسان بود، محال بود انسانی مرفه قانع به داشتن دو فرزند بشه. همون طور که شهوت مرد با دیدن یک تصویر از یک زن زیبا تحریک میشه و غریضه به این دقت کار می کنه، می تونه مرد از دیدن بچه های شاد در زمان رفاه تحریک بشه و تمایل به بچه دار شدن برایش بدیهی بشه. تعداد بچه ها می تونه از طریق یک هورمون کنترل بشه. هروقت وضعیت سلامت بدن و میزان رفاه و آسایش بالا تشخیص داده شد، این هورمون عطش فرزند بیشتر بیدار شود. درست مثل گرسنگی که با خوردن غذای کافی سیر می شود. اما چرا این هورمون قدرتمند وجود نداره؟ سؤال پا بر جاست.