آیا جوامع کنونی داروینی هستند؟

نقد داروینیسم از طریق بررسی رفتار جوامع

آیا جوامع کنونی داروینی هستند؟

نقد داروینیسم از طریق بررسی رفتار جوامع

بسم الله الرحمن الرحیم
  بنده در اینجا به بررسی رفتار انسان ها به عنوان قله ی تکامل می پردازم و با ظن قریب یه یقین اعلام می کنم هیچ داروینیستی نمی تواند پاسخی قانع کننده به نقایصی که اعلام می کنم ارائه کند و طبق برهان خلف، این فرضیه رد خواهدشد ان شاءالله.
از داروینیست های گرامی استدعا دارم به سوالات بنده پاسخ بدهید و در مناظرات شرکت کنید؛ باشد که ان شاءالله یا یکی از طرفین قانع شود؛ و یا حداقل خوانندگان این بلاگ نتیجه ای درخور بیابند.

آخرین نظرات

نقد عدم اعتقاد داوکینز به خدا

يكشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۰۸ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

    ریچارد داوکینز در کتاب ساعت ساز نابینا:

"تا قبل از داروینیسم، هیچ کس نمی توانسته واقعا بی خدا باشد.

پیچیدگی موجودات زنده نیازمند توضیح است"

    حتی داوکینز هم این درک را دارد که باید برای یک پدیده ی بسیار پیچیده مانند حیات، علتی باشد و تا هنگامی که به این علت نرسیده ایم، نمی توانیم خدا را کتمان کنیم.

اما راز نهفته در نیاز به این علت چیست؟ احتمال. احتمال این که موجودی پیچیدگی یک حیوان از سر تصادف ایجاد شود صفر است و این نیازمند توجیه است. اما به قول خود داوکینز، یک کوه که حاوی مخلوطی از چندین نوع سنگ است، ممکن است بسیار پیچیده تعریف شود. چه چیزی باعث می شود ما برای یک سلول ارزش قائل شویم، اما برای کوه نشویم؟ شگفتی سلول اینجاست که نظم آن منجر به نتیجه ای می شود که مطابق ادراک ماست(تولید مثل و حیات). فرض کنید تکه سنگی از کوه برداشته اید و به آن نگاه می کنید: پر است از خراشیدگی. توجه تان را جلب نمی کند و شگفت زده نمی شوید. حال تصور کنید خراش های روی سنگ ها، به صورت نوشته های با معنی باشند: شما از تعجب شاخ در می آورید...ذره ای شک نمی کنید که کسی این متن ها را نوشته است. چرا؟ چون احتمالش صفر است! هر دو مورد خراش روی سنگند...چگونه این یکی احتمالش صفر است؟ اگر خراش های روی سنگ ها هر یک به زبانی ناآشنا حاوی یک معنی بود چه می گفتید؟ به شرط این که بی شمار زبان وجود داشته باشد، دیگر ذره ای جای شگفتی نیست. از طرف دیگر، اگر از بین سنگ ها با مشقت سنگی را پیدا می کردید که در میان خط خطی هایش یک کلمه ی با معنی خوانده شود، آن را قطعا تصادفی می انگاشتید. هرچه تعداد سنگ های دارای کلمه بیشتر شود، احتمال شانسی بودن به سمت صفر می رود؛ همچنین اگر نوشته های روی سنگ حاوی لغات بیشتری بشوند. اگر این مطالب را کنار هم بچینیم،  نظم نامحتمل و غیر تصادفی را اینچنین تشریح می کنیم:

    ساختاری که در جای جای گستره ی بسیار وسیعی از خود برای انسان حاوی معنی باشد، تصادفی ایجاد نشده است؛ بلکه برای انسان طراحی شده است.

    می دانم بحث بسیار پیچیده شده است، اما گریزی نیست...تلاش می کنم حق مطلب را ادا کنم و آن را به خوبی شرح دهم.

    بگذارید با یک مثال از نو شروع کنیم: یک تاس را 200 بار به تصادف می اندازیم: دفعه اول 2 می آید، دفعه ی بعد 3 می آید، بعد 4، بعد 5، بعد 6، بعد 1، بعد 2 و.... چه نتیجه ای می گیریم؟ این تاس به هیچ وجه عادی نیست؛ بلکه طراحی شده است تا طبق دنباله ی ساده ی فوق عمل کند.

    ما در اینجا شاهد تاس هستیم که در گستره ی وسیع زمانی استقرارهایش(اعدادش) برای انسان حاوی معنی هستند. احتمال رخ داد هریک از این حالت ها به خودی خود صفر نیست، بلکه در هر مرحله تاس ریزی احتمال پیروی از توقع انسان یک ششم است؛ جز دفعه ی اول که احتمال یک است. لذا احتمال شانسی بودن این فرآیند برابر یک به روی شش به توان 199 است...یعنی صفر.

   به طور کلی، هرگاه فرآیندی به طور پیوسته از مسیری پیش برود که برای انسان قابل درک باشد، این رویداد هدایت شده است نه تصادفی.

    در مبحث تکامل، داروینیسم چگونگی این هدایت را تشریح کرده است که بر پایه ی قوانین فیزیک، حیات هدایت می شود تا به اینجا برسد. اما مسئله حل نشده است؛ تنها بار سوال از دوش زیست شناسی به دوش فیزیک انداخته شده است: چرا جهان اینقدر منظم و قابل درک عمل می کند که به تکامل مجال ظهور بدهد؟ شکی نیست که اندک خللی در رفتار جهان(قوانین فیزیک) کافی است تا تکامل به کلی منتفی شود. به عبارت دیگر:

    تکامل داروین به معنی ایجاد تصادفی نظم از بی نظمی نیست؛ بلکه نظم موجودات زنده به زعم داروینیسم ریشه در نظم کلی جهان دارد. لذا پرسش ما درباره ی ناظم پابرجاست: چه کسی جهان را مطابق ما سامان داده است؟

    جهان ساختار بسیار وسیعی است که شدیدا برای ما قابل درک است. برای درک این نکته کافی است جهان غیر قابل درک را در نظر بگیریم: مثل یک تلویزیون برفکی پر از پیکسل هایی که بدون هیچ نظمی روشن و خاموش می شوند. احتمال این که جهان اطراف بدون ناظم برای ما قابل ادراک باشد، بسیار شبیه به این است که برفک های تلویزیون تصادفا برایمان فیلم پخش کنند!

    مشکل داوکینز اینجاست که مسئله را از دوش زیست شناسی برداشته و به دوش فیزیک انداخته است. سپس به دلیل این که رشته ی تخصص او فیزیک نیست صورت مسئله را پاک کرده است. حال آن که تا هرکجا پیش برویم، مجبوریم وجود خدا را بپذیریم زیرا جهان مطابق ادراک انسان است و احتمال این صفر است. استیون هاوکینگ نیز در آخرین سخنان خود در ترکیه اعتراف کرده است که نظرش درباره ی خدا تغییر کرده است و نمی توان خدا را کتمان کرد.

نظرات  (۱)

دعوت کردید و بنده امدم این پست شما را خواندم.
۱-شما فرض کرده اید که احتمال صفر مساوی عدم وقوع است و این درست نیست. اعداد حقیقی بین صفر و یک را در نظر بگیرید و تصادفا یکی را انتخاب کنید. تعداد آنها بی نهایت است و یک تقسیم بر بی نهایت صفر است. اما نقطه ای که شما انتخاب کردید انتخاب شد. یعنی با احتمال صفر ریاضی نیز امکان وقوع هست. در واقع مسئله اینقدر که شما فکر میکنید عجیب نیست. صورتبندی ای که از جهان ما هست دارای احتمال رخداد صفر بوده است اما تا قبل از وقوع اکنون شبیه آن نقطه است که شما انتخاب فرمودید. ما پس از وقوع جهان با تمام خواصش اکنون در باب آن به قضاوت نشسته ایم نه قبل از آن. 
۲-توصیف شما از ادراک انسان و فرآیند بقدری ابتدایی و ساده انگارانه است که بنظر بنده بهتر است اندکی از کتب پایه در این مورد را مطالعه بفرمایید و تنها به درک حسی خودتان اقناع نفرمایید.
۳-داروینیسم در واقع ابطال ناپذیر بنظر میرسد زیرا کلا چیز خاصی بجز بدیهیات نمیگوید. شبیه سازیهایی که بنده با الگوریتم های تصادفی و کور انجام داده ام موید این است که نظم فرآیندی است که ظهور میکند. نمونه آن الگوریتم های کور ژنتیک است که از تمامی الگوریتم های هدایت شده سریعتر به نتیجه میرسند.
و بسیاری مطالب دیگر که امیدوارم با نظر حقیقت جویانه با آن ها برخورد کنید و تعصب را از خود دور فرمایید.
شاد باشید
پاسخ:
سلام حسن آقا
لطف کردید تشریف آوردید؛ حضور شما مایه ی گرمی محفل ماست.
1. شکی نیست احتمال صفر به معنی صفر مطلق نیست؛ اما تحت شرایطی، ارزش آن با صفر برابر می شود. بنده به نحوه ی قضاوت ذهن استناد کرده و سپس آن را برای جهان به کار برده ام. به نظر می رسد نیاز باشد مجددا متن را مطالعه بفرمایید. در منظر سخن شما، اگر پرداختن به اتفاق روی داده و قضاوت بر سر تصادفی یا طراحی شده بودنش باطل است، قضاوت بر تاس این داستان هم باطل است و قضاوت بر سکه ای که مدام پشت می آید نیز باطل است!!
2. بنده ادراکی که از نظم ارائه کردم مبنی بر تطابق نظامی با نظام ذهنی فرد، صرفا یک ادراک شخصی نیست؛ بلکه بنده فلسفه خوانده ام و این تعریف از نظم به حق اگر بهترین و دقیق ترین تعریف نظم نباشد، یکی از بهترین و دقیق ترین تعریف هاست. اگر متن را ساده انگارانه می یابید، شاید به این دلیل است که خواسته ام ملموس بنویسم. به هر صورت اگر ایرادی وارد است بفرمایید.
3. بنده خود گواه بر صحت اساس انتخاب طبیعی هستم و با الگوریتم ژنتیک هم کار کرده ام؛ اما حرف من این است که برخی رفتارها که اتفاقا معمولا مربوط به اختیار می شوند، از داروینیسم تخطی می کنند. البته بنده در این مقاله به این موضوع نپرداخته ام.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی